آفتابی ترین وسوسه ی پاییز
خواستنی ترین برگ ریزان باغ عمرم
ای به قربان ستاره باران چشمهایت
طلوع کن میان سفره ی هر روزمان
ای ساحل ندیده ترین کشتی طوفان زده
آرام بگیر در آغوش پر التهابم
صبح است طلوع کن
طلوع کن ای پنهانی ترین زاویه ی نگاهم
توآنی که همیشه
در هر شعر متولد میشوی پس طلوع کن
طلوع کن میان این قافیه های پر سکوت طلوع کن
:: برچسبها:
شعر,
|